سه‌شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۲ - ۰۶:۱۱
۰ نفر

مینو فرشچی: در فیلم «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» ۲قصه موازی به زیبایی و نرمی درهم تنیده شده‌اند.

فیلم بشارت به یک شهروند هزاره سوم

 شخصیت محوری قصه، مینو، در جست‌وجوی حقیقت است. الهیات خوانده، الهیات تدریس می‌کند و به اقتضای داستان، محیط کارش به‌صورت موقت عوض می‌شود و به دبیرستانی می‌رود که بچه‌های عادی، درس‌های عادی را می‌خوانند اما موضوعی غیرمتعارف، کلاس و مدرسه آنها را متاثر کرده است.

البته آنهایی که فیلم را دیده‌اند قصه زیبای فیلم را می‌دانند و آنها که ندیده‌اند حتما با همین چند خط هم به دیدن آن علاقه‌مند خواهند شد. قصد من بازگویی دوباره قصه نیست. قصه را قبلا خوانده بودم. نویسنده جوانش، خانم الهه احمدی را به خوبی می‌شناسم(لطف‌اش برایم بسیار شیرین بود وقتی در جشنواره به من گفت اسم قهرمان اصلی فیلمنامه‌اش را به یاد من انتخاب کرده و قدرت حلقه‌های مهر را نشانم داد) اما حرف من فراتر از داستان فیلم است. به‌نظر می‌رسد که هر حرکتی در تولید این فیلم کم‌خرج ولی پر ارزش، به قصه، جلایی تازه اضافه کرده و بر آن افزوده است.

بازی‌های بسیار خوب، مخصوصا حضور به یادماندنی و قابل تحسین نیکی کریمی در نقش خانم مدیر دبیرستان و تضاد حضورش با شخصیت اصلی مینو، بسیار خوب و حساب شده بود؛ تضاد دین و دنیا، آرامش و تلاطم، رهایی و دربندماندگی بود. نیکی کریمی با حضورش در این فیلم ثابت کرد که نقش کوچک وجود ندارد و برای درخشش یک بازیگر هر لحظه می‌تواند کافی باشد. انتخابش یکی از بهترین انتخاب‌های کارگردان بود. ضرباهنگ فیلم بسیار حساب شده و درست بود. هادی کریمی قبل از اینکه یک پزشک، یک نویسنده و یک کارگردان باشد، فردی با روحی لطیف و شاعرانه است. او در خانواده‌ای متدین رشدیافته و در این فیلم با تمامی ابعاد وجودی خود را به نمایش گذاشته است. فیلم شعر بود، پرواز بود، اوج گرفتن بود و تمامی اینها در یکی‌دو جمله شخصیت محوری تأیید می‌شد. تأکید مکرر مینو به اینکه یک ابر انسان نیست یا اینکه هرچیزی وسواس فکری ایجاد می‌کند، شیطان است، اگر در خاطره‌ها باقی نماند اشکال از نویسنده است.

این جمله‌های نهایی همان‌هایی هستند که فیلم‌ها و آثار موفق توسط آنها به ذهن تماشاگر چنگ می‌اندازند و او را رها نمی‌کنند. به فکرش وامی‌دارند و رویش تأثیر می‌گذارند و این معنی یک اثر هنری است. هنر باید تأثیرگذار باشد، باید متحول کند و باعث دگرگونی شود و این فیلم خوش‌ساخت و روان دارای چنین ویژگی‌هایی است. شهروندان هزاره سوم وقتی از تماشای فیلم فارغ می‌شوند به تنهایی‌های خود می‌اندیشند و به اضطراب‌ها و تلخ‌اندیشی‌هایی که دیگر منشأ آن نه‌تنها نادانی نیست بلکه دانش بسیار بشر امروزی است و دست‌یافتن به حجم بالای اطلاعات. دیگر تاریکی نیست که وحشت‌آفرین است، حالا خوردن میوه دانایی ما را از بهشت می‌راند. در خاتمه باید بگویم (نمی‌توانم پنهان کنم!) از اینکه یک فیلمنامه‌نویس موفق تبدیل به کارگردانی موفق شده بسیار خوشحالم و این خوشحالی را ابراز می‌کنم.

درحالی‌که من روی حرفه خودم تعصب دارم و جایگاه یک فیلمنامه‌نویس را همیشه در صدر اسامی عوامل سازنده یک فیلم می‌بینم و درباره این مورد بخصوص که چهارمین و بهترین تجربه کارگردانی دکتر هادی کریمی محسوب می‌شود خوشحالی‌ام از این بابت است که ریزبینی‌های یک نویسنده، توسط کارگردان از بین نرفته است. موسیقی زیبای فیلم را از یاد بردم چون آنقدر از جنس فیلم بود که حس نمی‌شد. به فردین خلعتبری، میلاد کزازی طراح صحنه توانای فیلم و همه عواملی که باهم به خلق اثری ماندگار کمک کردند خسته نباشید و دست مریزاد می‌گویم و به بشارتی برای روزهای درخشان سینمای صاحب فکر و معنای ایران امید می‌بندم.

کد خبر 239239

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز